معنی وضعیت بشری

حل جدول

وضعیت بشری

اثری از آندره مالرو

لغت نامه دهخدا

بشری

بشری. [ب ِ] (اِخ) ابوعمرو بشری. محدث بود. (منتهی الارب).

بشری. [ب ِ] (اِخ) ابوالحسن بشری تلمیذ سهل بن عبداﷲ محدث بود. (منتهی الارب).

بشری. [ب َ ش َ] (ص نسبی) منسوب به بَشَر. رجوع به بشر شود. || انسانی و هرچیز منسوب و متعلق به بشر. (ناظم الاطباء).
- بشری زادگان، نسل بشری:
بازپسین طفل پری زادگان
پیشترین بشری زادگان.
نظامی.
- ضعف بشری، ضعف انسانی. (ناظم الاطباء).
- عقول بشری، دانشهای انسانی. (ناظم الاطباء).
|| جسمانی، مربوط به جسم. (از دزی ج 1 ص 89).

بشری. [ب ِ] (اِخ) احمد بشری بن محمدبن احمد. محدث بود. (منتهی الارب).

بشری. [ب ُ را] (اِخ) نام یار برآرنده ٔ یوسف علیه السلام از چاه. (غیاث):
از پی یوسف کسان بغرض
گاه بشری و گه بشیر مباش.
سنایی.

بشری. [ب ِ] (ص نسبی) منسوب به بشر که نام کسی بوده است. (سمعانی).

بشری. [ب ُ ش َ را] (اِخ) دهی است بشام. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء).

بشری. [ب ُ را] (ع ص) مژده. قوله تعالی: یا بشری هذا غلام (قرآن 19/12) مثل عصای و در تثنیه یا بُشرَیی گویند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مژده و بشارت. (غیاث): بشارت. و بشراک و بشری لک. دعا است. (از اقرب الموارد). و ما جعله اﷲ الابشری... (قرآن 126/3). قل نزله روح القدس من ربک بالحق لیثبت الذین آمنوا و هدی ً و بشری للمسلمین. (قرآن 16 / 102). مژدگانی. (السامی فی الاسامی) (ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 26):
باد چو بر زلف او وزید جهان را
داد به پیروزی سعادت بشری.
امیرمعزی (از آنندراج).
|| (ع مص) مژده دادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مژدگانی دادن. (تاج المصادر بیهقی). || پیشرو. طلایه. بهنگام حوادث. (از دزی ج 1 ص 88).

بشری. [ب ِ] (اِخ) ابوجعفر محمدبن یزید اموی. از فرزندان بشربن مروان شاعر بغداد بود. (از اللباب ج 1 ص 127).

بشری. [ب َ ش َ را] (اِخ) دهی است به مکه به نخله ٔ شامیه. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء).

بشری. [ب ُ را] (اِخ) نام قریه ای است. (از معجم البلدان). و رجوع به کتاب الوزراء و الکتاب ص 130 شود.


وضعیت

وضعیت. [وَ عی ی َ] (از ع، اِ) طرز استقرار. (فرهنگ فارسی معین). || موقع. موقعیت: وضعیت اجتماعی، وضعیت سیاسی. توضیح اینکه این کلمه را فارسی زبانان از وضع عربی ساخته اند. بعضی این کلمه را غلط پندارند، و غلط نیست. (از یادداشتهای قزوینی).

فرهنگ فارسی هوشیار

بشری

مردمی مژده دادن مژده (صفت) منسوب به بشر انسانی: ضعف بشری عقول بشری. ‎ (مصدر) مژده دادن، (اسم) مژده مژدگانی.


وضعیت

(مصدر) طرز استقرار، موقع موقعیت وضعیت اجتماعی وضعیت سیاسی: ((لازم است وضعیت هرج و مرج کنونی مالیه. . . محوگشته. . . )) توضیح این کلمه را فارسی زبانان از ((وضع)) عربی ساخته اند. بعضی این کلمه را غلط پندارند و غلط نیست. (اسم) آنچه ازچیزی کم کنند و فرو افکنند، بهای کم کرده، فهرست یا صورت مالیاتی.

معادل ابجد

وضعیت بشری

1798

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری